![]() نانوتکنولوژی و تکنولوژی هوشمند | دکتر سندوزیبخش اول: آیا انسان جاویدان می شود؟ بخش دوم: نیمکره راست و نیمکره چپ مغز از مزایای فنآوری انتقال توانایی های مغز پیش گفتار
در چند دهه گذشته، با استفاده از توانمندی های هردو بخش چپ و راست مغز؛ امکان استفاده از تکنولوژی هوشمند به عنوان ابزاری که بتواند مانند مغز انسان، به سرعت کار و فکر کند بعید به نظر می رسید. هربت دریفوس ویاران همفکرش، این امکان را بسیار ضفیف می پنداشتند.
امروز، برای بسیاری از دست اندرکاران نانوتکنولوژی و تکنولوژی نوآورد، این امکان نه تنها ممکن شده، بلکه پیشرفت چشمگیری نیز یافته است. گرچه هوش مصنوعی “Artificial Intelligence” با هوش طبیعی از بسیاری جهات یکی نیست، اما در بسیاری از موارد، مثلن برای کار کردن با مقادیر زیادی از اطلاعات گوناگون، از هوش طبیعی هم پرقدرتتر، کاربردی تر و دسترسی به آن سهل تراست. بر این باوریم که واژه "مصنوعی" برای این منظور گویا و مناسب به نظر نمی رسد و نوعی بارمنفی و تقلبی بودن را القا می کند، در حالی که واژه"تکنولوژی هوشمند" کاملن برعکس "مصنوعی"، شیوه ای علمی و کاربردی است. هم چنان که "الماس ننوتک" دربسیاری از موارد، از الماس اصل -چه از نظر زیبایی و چه از نظر دوام و سایر خواص دیگر- کم و کسری ندارد. تکنولوژی هوشمند هم، گرچه ساخته هوش و دانش بشر است، ولی از خالقش درحال پیشی گرفتنی باورناکردنی است! به آن خواهیم پرداخت. همگام با تکنولوژی هوشمند و به یاری نانوتکنولوژی، امروزه می توان در ژنوم هرسلول، در جهت دگرگون کردن ذره های بنیادین و ساخت وبافت هستی دست کاری کرد! امروز نانوتکنولوژی در پیِ مونتاژ، گردآوری، برهم گذاری، یا Assembly مولکولی است، که درواقع می تواند نوع پیشرفته و مینیاتوریِ از انقلاب صنعتی قرن هیجدهم تلقی شود. این توانمندی، می تواند یک بار دیگر سبب دگرگونی و نوآوری و نوسازی های شگرف حیات و زندگی انسان کنونی شود. این فن آوری نوآورد، قادر است دنیا را بنا بر خواسته و نیاز انسان- با بازدهی بهتر و کارآمدی پویاتر- اتم به اتم از نو بیآفریند! این سخن بزرگی است ولی سخن گزافی نیست. همچنین نانوتکنولوژی می تواند مهمترین تکنولوژی ای باشد که حتی عناصر سوختی تازه خلق کند و به عصر نفت و سوخت های فسیلی پایان دهد و در نتیجه، توسعه تکنولوژی و نظام اقتصادی جغرافیایی جهان را دگرگون وکامل تر کند. می دانیم که همراه با پدیدار شدن صنعت در اروپا، اولین پروسه های تولید انبوه شکل گرفتند. این تولید عبارت بود از ساختن اشیا از مواد اولیه، که خود به تولید فراوان تر و ارزان تر از تولیدات دستساز منجر شد و در نظام اجتماعی سبب تقسیم کارگردید. استفاده ازنیروی شگرف بخار و کشف الکتریسیته، ماشین آلات متحرک را بوجود آورد و به ساخت کارخانه های عظیم تمام اتوماتیک امروزی رسید. بدین گونه، سیمای جهان زمینی ما، درقرن نوزده وبیست دگرگون شد. در آن زمان بسیاری از آرزوهای رویایی انسان، مانند پرواز درفضا، سفر و فرود به کرات دیگر، جابجایی های سریع اطلاعات و... ناممکن می نمود. اگر انسان آن زمان به اینگونه مسایل فکر نمی کرد ودل نمی بست، به جایگاه کنونیش نمیرسید تا اکنون فکرکند می تواند جهان را برای بار دیگری از نو بسازد! مسلم است اگر بنا بر آنچه که مخالفین توانمندیهای تکنولوژی هوشمند این روزها تبلیغ می کنند، فکر کنیم که خلقِ مجدد جهان غیر ممکن است، ممکن است که ما یک فرصت تاریخی را از دست بدهیم. یافته ای که نتیجه تکنولوژی پیشرفته سه دهه اخیر و از نانوتکنولوژی کنونی هم مهمتر و کارسازتر است. می بینیم که با بهکارگیری نانوتکنولوژی، می توان بهطور موفقیت آمیزی تولیدات کشاورزی و صنعتی را دگرگون و کاملترکرد. نه تنها از طریق حل مسأله انرژی، بلکه همچنین، از طریق به کارگیری تکنولوژی هوشمند، می توان افزون بر یاریرسانی بر توان هوشیاری صنعتی، به مشکلات دیگر تمدن بشری هم پرداخت. به گونه ای که تمام فعالیتهای تولیدی که در رده شیوه های تولید ماقبل صنعتی هستند، به تولید هوشمند فراصنعتی برسند! همان گونه که تکنولوژِی کامپیوتری و نرم افزارهای هوشمند، در تولیدات تکنولوژی نوآوردِ هوشمند امروزی کمک کرده است. تکنولوژی هوشمند تولیدگر
هرچند ترکیب بندی ها و تکنیک های متفاوتی برای همگذاریAssembly یک دستگاه- خواه به صورت یک وسیلهی قابل جابجایی راحت یا نصب شده برروی میز کار- پیشنهاد شده که مصرف کننده بتواند هر نوع افزاری که مورد نظرش میباشد را تولید کند. به یقین این تولیدات می تواند هنری، صنعتی، لوازم مورد نیاز یک انسان معمولی یا یک دانشمند ساباتمیک یا از طریق ساختن مونتاژ کننده هایی که می توانند کپی یا مانند خود را- در تولید انبوه- خلق کنند باشند!
جالب این که نرم افزاری که این مسیر مونتاژ یا همگذاری را کنترل می کند، از اطلاعات تشکیل می شود. ما هم اکنون از چنین شرایط ممتازی چندان دور نیستیم. روشی که نیازمندیهای انسان را سریعتر، صحیحتر، ارزانتر و انبوهتر فراهم می کند و دراختیار مشتری قرار میدهد! درحقیقت هزینه هر محصول، در ارزش اطلاعاتی خواهد بود که آن محصول را توصیف و تولید می کند. دراین ساده گویی، نکته بسیاربا ارزشی پنهان است. نکته ایست که ذهن انسان را از دیرباز تمدن بشری به خود می خواند. در حقیقت نیاز و آرزوی رویایی انسان بود. فیزیکدان معروف امریکایی"فینمن"، در سخنرانیش حدود نیم قرن پیش، پیشبینی کرد که می توان جهان را اتم به اتم از نو ساخت، اگر ما عنصری را از راه همگذاری مولکولها Assemble Molecule بسازیم. این ساخت شبیه یک همگذاری تولیدی است و می تواند تریلیون و تریلیون بار تکرار و ساخته شود. یعنی آن گونه که فینمن اشاره می کند، می توان روی اتم به اتم هرعنصری "مانور" داده شود! یعنی می توان مواد را با دست کاری دراتم هایش کاراتر کرد! حتا می توان محصولات را با خواصی دلخواه تولید انبوه کرد. این نکته ساده ای نیست. به یاری این دستکاری در اتم ها، بیش از این که بتوانیم کمبود ها را جبران کنیم، می توان از اثرات بد زیست محیطی پرهیز کرد. نمونه آن برداشت سوخت فسیلی و جایگزین کردن سوختی بدون اثرات مرگآور نفت وبنزین درجهان صنعتی امروزی. نانوتکنولوژِی، می تواند یک آلترناتیو بی ضررانرژی زا را در مقیاس اقتصادی موثر، ارایه کند. جالبتر و چشمگیرتر این که تکنولوژی های نوآورد کنونی، می توانند بسیاری از اشتباهاتی که در پروسه های طبیعی، سببساز مشکلات و بیماریهای فراوان هستند را مانع شوند. همانگونه که کامپیوتر در مقایسه با مغز انسان، برای کاربرد مقادیر زیادی اطلاعات در زمان کمتر و سریع تر، می تواند کمتر اشتباه کند، یک تکنولوژی نوآورد می تواند در ذات و پروسه های بیولوژیک بدن انسان نقشی ایفا کند و از اشتباهات بیولوژیک، مانند ازدیاد نابجای سلول ها جلوگیری کند! میدانیم که سرطان، نتیجه اشتباه در عملکرد سلولها در پروسه های طبیعی بدن است. با یاری و کاربرد نانوتکنولوژی، می توان برای یافتن و شناخت سایر میکروارگانیزم ها اقدام کرد. عناصر بیماریزایی که قرنهاست دانشمندان را به چالش کشیده اند. چنین روشی، موثر و دقیق تر از روش هایی است که درحال حاضر حتی برای میزان اندکی از بیماریزاها مورد استفاده قرار می گیرد. مساله مهم این است که مشخص شدن نتایج از این روش فقط به چند ساعت زمان نیاز دارد، اما روش متداول، برای دستیابی به نتیجه، به هفته ها و ماه ها انتظار. ازفنآوری هوشمند چه می دانیم؟
بهطور کلی، هدف و تلاش تکنولوژی هوشمند، دسترسی به ماهیت وجودی هوش به مفهوم جمعآوری اطلاعات، استقرا و تحلیل الگوگیری از درک هوش انسانی و نهایتاً دستیابی به مکانیزم هوشی در سطح هوش انسانی- حتا سریع تر- است. محققین این تکنولوژی، علاقهمند به تولید ماشینی هستند که دستورات مورد نیاز را به صورت هوشمندانه انجام دهد. به عنوان مثال قابلیت کنترل، برنامهریزی و زمانبندی، توانایی تشخیص جواب به پرسش مصرف کننده، دست نویسها، زبان شناسی، سخنرانی و از همه مهمتر، توانِ شناسایی صدا و چهره مخاطب خود را داشته باشد.
بنا بر تعریف، "تکنولوژی هوشمند، شاخهای از علوم كامپیوتراست كه ملزومات محاسباتی اعمالی همچون ادراك Perception، استدلال Reasoning و یادگیری learning را بررسی كرده و سیستمی جهت انجام چنین اعمالی ارایه میدهد". در نهایت، تعریف سوم تکنولوژی هوشمند از قرار زیر است: تکنولوژی هوشمند، مطالعه روشهایی است برای تبدیل كامپیوتر به ماشینی كه بتواند اعمال انجام شده توسط ذهن انسان را به سرعت و صحت انجام دهد. انسان تا کجا می تازد؟
تکامل، پروسه رو به رشد ابدی وازلی، همیشه همراه و درکنار تمدن انسان حضور داشته و خواهد داشت. ولی در دهه نخستین قرن حاضر، شتاب بیشتری گرفته است. لازم به نظر می رسد که انسان های فرهیخته کنونی، برای همراه بودن با این تغییرات شتابنده، خود را آماده تر از این که هستند کنند، به گونه ای که بتوانند با رشد سریع تکنولوژی و فن آوری نوآورد این دهه و دهه های در پیشرو، همراه و همگام باشند. اقتصاد جهانی، این رمز وراز را دریافته و بر اساس آن دارد برنامه ریزی دقیق و آینده نگری سازنده ای را پایه گذاری می کند. تغییرات خاورمیانه، خاورنزدیک و شمال نفت خیز آفریقا -ازلیبی تا یمن- درهمین راستا درحال شکل گیریِ برنامه ریزی شده ای ورای تئوری توطئه است! می گویند "گذشته چراغ راه آینده است" ولی بیست سال گذشته به نظر می رسد نتواند چراغی برای بیست سال آینده باشد! به عبارت ساده تر تمام تغییرات بیست و پنج سال اخیر بازده ای بیش از یافته ها و پیشرفت های قرن بیستم داشته است! پیش بینی می شود که در 25 سال آینده چندین برابر قرن گذشته پیشرفت چشمگیر و تعییردهنده داشته باشیم.
با تکیه بر تکنولوژی هوشمند، می توان برای آینده خودمان از زبان "ری كورزویل" پیش بینی هایی کرد: "می دانیم که هوش بشر یکی از پدیده های اعجاب آور هستی است و سرعتی برابر ده به توان 26 محاسبه درثانیه را دارد که دستگاه های هوشمند کنونی به این سرعت نرسیده اند، ولی پیش بینی شده است که بین سال های 2020 تا 2050 توان تکنولوژی هوشمند- به دلیل ثابت بودن سرعت ذهن انسان و متغیربودن تکنولوژی- به این میزان از سرعت هوش انسانی برسد و به گونه ای تصاعدی ترقی کند"! "ما (حتا دانشمندان) نمیتوانیم تغییراتی كه جهان با سرعتی روزافزون دچار آن میشود را ببینیم." زیرا به گفته او، "قوه ادراك و حس شهودی ما در یك دید خطی گرفتار شده است." "قدرت تغییر فناوری را دست كم نگیرید. قدرت فناوریهای اطلاعاتی امروز، در هر سال به دو برابر افزایش مییابد. دو برابر شدن امروز، معادل هزار برابر شدن ده سال دیگر خواهد بود. این خیلی عجیب است كه چگونه دانشمندان ما این خط سیر و تغییر را نمیبینند. تغییرات با چنان شدتی انجام می گیرد که تاکنون مانند آن در جهان دیده نشده است. سرعتی که هیچ کدام از ما تجسمی هم از آن نداریم". او پیش بینی کرده بود که تا سال 2027 تکنو لوژی هوشمند از انسان پیشی خواهند گرفت. افزایش ظرفیت ذهنی انسان، از جمله برنامه های مورد نظر همگان است. امید می رود تا در این راه گام های بلندی در دهه های آینده برداشته شود. به تئوری های او نگاهی سریع و فشرده بیاندازیم: "امروزه ظرفیت مغزهای ما نسبتا ثابت و از پیش طراحی شده است. نانوبوتهای كار گذاشته شده در مغز، باعث بسط و توسعه حافظه و همچنین بهبود حواس و قدرت درك و توانایی های شناختی ما خواهند شد. نانوبوت، روباتهای در اندازه نانو را می گویند. هنگام كار گذاشتن نانوبوتها در مغز، لازم نیست عمل جراحی انجام گیرد، زیرا می توان آنها را بلعید یا به بدن تزریق كرد. علاوه براین، افراد قادر خواهند بود كه به آنها دستور خروج از بدن را بدهند و بنابراین فرآیند تزریق آنها به درون بدن برگشت پذیر خواهد بود. این نانوبوتها قابل برنامه ریزی هستند و می توانند با تولید محیط های واقعیت مجازی، ظرفیت مغز را فوق العاده افزایش دهند. آنها قادر خواهند بود كه پیكر بندی خود و یا نرم افزار خود را عوض كنند. بر خلاف عمل جراحی كه با آن می توان شبكه مصنوعی عصبی را فقط در یك نقطه خاص از بدن كارگذاشت، نانوبوتها می توانند به راحتی در میلیاردها میلیارد نقاط مختلف بدن در رفت و آمد باشند." انسان تا سال 2045 به موقعیت منحصر به فردی خواهد رسید شبیه عمر جاویدان! با هم چند نکته از گفتار او را بخوانیم: "ما انسان ها با استفاده از مزایای فنآوری انتقال مغز جاودان می شویم. تا کنون حیات و زندگی ما به طول عمر سخت افزارمان گره خورده بود. وقتی سخت افزار- بدن فیزیکی- در هم می شکست کار ما تمام بود. اما وقتی که از مرز بگذریم و خود را درون فنآوری رایانه جای دهیم، ذهن ما به تکامل خود ادامه خواهد داد. امروزه نرم افزار ما نمی تواند رشد کند، زیرا درون مغزی مرکب از تنها ۱۰۰ تریلیون اتصال و سیناپس گیر افتاده است. عمر نرم افزار ما در آینده دیگر به بقای مدار محاسباتی مغزمان وابسته نخواهد بود. در واقع روزی خواهد رسید که هویت و بقای انسان از سخت افزار و بقای آن مستقل خواهد شد. جهانی را مجسم کنید که تفاوت بین انسان و ماشین محو می شود. جهانی که مرز میان بشریت و تکنولوژی رنگ می بازد. افزایش طول عمر انسان ها نیز یكی از روندهای تصاعدی می باشد. در طی قرن هیجدهم هر ساله چند روز به عمر انسان افزوده شد. در قرن نوزدهم عمر انسان هر ساله دوهفته افزایش یافت وهم اكنون ما 6 ماه در هر سال به عمر انسان اضافه می كنیم. با انقلاب و دگرگونی بنیادین در طراحی و ساخت داروها، ژن ها، تولید مثل شبیه سازی شده اندام ها و سلول ها و پیشرفت های فنآوری زیستی، در دهه آینده هر ساله بیش از یك سال به عمر انسان افزوده می شود. بنابراین فعلا از طریق همان روش های سنتی و قدیمی مواظب سلامتی خود باشید زیرا شاید بتوانید تا پایان قرن بیست و یكم عمر كنید! قرن بیست و یکم به روایت ریکوزویل وعده زمانی را می دهد که پیوند هوش انسان با تکنولوژی هوشمند، ماشین، بنیان زندگی بشر را گسیخته کرده و آن را دگرگون می سازد: "تا سال 2029 به دلیل استمرار روندهای تصاعدی در كوچك سازی محاسبات، ارتباطات و اسكن عصبی، میلیاردها نانوبوت، در اندازه سلول های خونی و یا حتی كوچكتر، در بدن انسان ها وجود خواهند داشت. این نانوبوت ها كه درون كپسول هایی قرار دارند، قادر به ایجاد ارتباط مستقیم با عصب های زنده مغز هستند. زمانی كه نمی خواهیم در محیط واقعیت مجازی باشیم، نانوبوتها در كپسول های خود باقی می مانند و هیچ كاری نمی كنند، ولی اگر بخواهیم به محیط واقعیت های مجازی وارد شویم، نانوبوتها سیگنال های ورودی مربوط به حواس پنجگانه ما را متوقف كرده و به جای آن سیگنال های مربوط به محیط های واقعیت مجازی تولید خواهند كرد. مثلا مغز شما می تواند تصمیم بگیرد كه عضلات و اندام ها را حركت دهد، اما نانوبوتها می توانند جلوی این سیگنال های عصبی را گرفته و مانع حركت عضلات و اندامهای شما شوند و در عوض اندام های شما در محیط های واقعیت مجازی را به حركت وادارند." او معتقد است که به روش اتصالات تنگاتنگ تکنولوژی هوشمند و هوش انسانی، این دو پدیده شگرف هستی انسان باهم مرتبط می شوند: "منظوراین نیست که یک لوله بسیار نازک، بین مغز و یک سیستم غیرزنده قراردهیم، بلکه به کمک فن آوری نانو، ماشینهای غیر زنده را در میلیاردها بخش مغز انسان می کارند." یکی از کاربرد های ارسال میلیاردها نانو روبات هوشمند به داخل مغزانسان، رسیدن به واقعیت مجازی و مکاشفه تمام عیار است. "اگر فرد مایل باشد که در دنیای واقعی بماند، نانوروباتها کاری نمی کنند و غیر فعال باقی می مانند، اما اگر بخواهد وارد دنیای وقایع مجازی شود، نانوروباتها جلوی سیگنالهای عصبی دنیای واقعی را میگیرند و سیگنال هایی را جایگزین آن می کنند که فرد را به دنیای مجازی می برد. بدین ترتیب مغز انسان یک محیط کاملا مجازی را حس می کند نه دنیای واقعی را. شما می توانید در این دنیای مجازی تنها باشید یا افراد دیگر را هم با خود ببرید و از رابطه جنسی گرفته تا مذاکرات سختِ کاری را با همه حواس خود و کاملا یکسان با دنیای واقعی تجربه کنید." اکنون تلفن های گویا که با شما گفتگو می کنند دربازار است و استیوجابز پیش از مرگش از تلفن به بازار نیامده شرکت اپل پرسید: "من درکجا هستم؟" تلفن به صراحت و صحت محل او را توصیف فیزیکی جغرافیای کرد و جابز پرسشی کرد که جواب تلفن همه را شگفت زده نمود. پرسید: "جنسیت تو چیست زن یا مرد؟" جواب بسیار سنجیده و هوشیارانه بود: "برای من تا این لحظه جنسیتی تعیین نشده است!" سخن ری كورزویل پیش از این رونمایی گفته شده است: "در آینده نه چندان دور شاهد چیرگی سرورهای اینترنتی و دستگاه های ارتباطی كوچك دستی بر سیستم های ویندوز شخصی خواهیم بود. از آنجا كه در دستگاه های كوچك و دستی اتصال به شبكه جهانی، جایی برای صفحه کلید وجود ندارد، بنابراین در آینده شاهد روندی نیرومند به سمت ارتباط با ماشین از طریق صدا و فنآوری های زبانی خواهیم بود." "صحبت كردن شیوه ای مرجح است كه ما برای ایجاد ارتباط با مردم از آن استفاده می كنیم. یكی از روندهای جالب این است كه در آینده ما می توانیم با رایانه ها و ماشین های محاسباتی همچون انسان ها صحبت كنیم. در چند سال آینده دستیارهای مجازی، هوشمند و قادر به تكلم در حوزه های وظیفه ای محدود، ساخته می شوند. این حوزه ها مثلا شامل انجام معاملات اقتصادی، رزرو كردن و پیدا كردن اطلاعات می شود. زمانی كه یك صفحه نمایش كوچك وجود داشته باشد، این شخصیت های مجازی، حضوری شبیه انسان خواهند داشت و چنانچه صفحه نمایش نباشد آنها به طور كامل از روش یك گفتگوی دو طرفه استفاده خواهند كرد." ری كورزویل Ray Kurzweil - اگر شما روزی ادعا كنید كه در خلال چند دهه آینده، بشر به اختراعاتی از قبیل «روباتهای هوشمند با حجمی به اندازه یك سلول و امكان ورود به جریان خون موجودات زنده» یا «توانایی انتقال احساس و عواطف انسان به یك كامپیوتر» دست خواهید یافت، احتمال تردید دیگران در سلامت عقل شما وجود دارد. اما اگر ری كورزویل (Ray Kurzweil) باشید و این موضوعات را بر زبان بیاورید، آنگاه از طرف بیل گیتس از شما برای شركت در ضیافت شام دعوت به عمل خواهد آمد. به شما لقب متفكر روِیاگرا و آیندهنگر (Visionary Thinker and Futurist) داده خواهد شد. كورزویل مخترعی است كه چهار دهه فعالیتهای وی در زمینه هوش مصنوعی همواره بر پایه اصول فناوری بوده و آب و رنگی تكنولوژیك داشته است. وی مخترع فلت تخت (Flatbed)، اولین پیانوی الكتریكی واقعی و یك نرمافزار بزرگ تشخیص كلام (Speech-Recognition) است. تا به حال پنج كتاب به چاپ رسانده و دارای مدرك لیسانس در رشته علوم كامپیوتر از دانشگاه MIT و سیزده دكترای افتخاری است. عضو «باشگاه مخترعان مشهور» است و دستمزد وی برای هر سخنرانی بیست و پنج هزار دلار است. در سال گذشته چهل سخنرانی ایراد نموده و از این بابت فعالیت خوبی داشته است. فشرده ای ازنوشته: Brian O'Keefe؛ ترجمه: هومن تحویلداری
پایانی که ادامه خواهد داشت
دکتر امیر اسماعیل سندوزی
نیمکره راست و نیمکره چپ در پیام تیرماهِ ایردن، سخن از فنآوری نوآورد و نانو تکنولوژی و تکنولوژی هوشمند به گونه فشرده رفت و این که جهان میرود تا عصر و زمان نوینی را آغاز کند و ازهمکاران خواسته شد تا خودشان را برای پذیرش چنین دگرگونیای آماده کنند. به نظر میرسد که انسان نیازمند است تا از تمامی توانهای مغزی و خلاقیتهای ذهنیش سود جوید. خود را نه تنها با دانش روز و نوآوردهای تکنولوژی جدید همراه، همسو و هماهنگ کند، به نظر میرسد انسان نیازمند است تا با کاربرد هردو نیم کره، راست و چپ خویش و فرزندانی که باید برای عصر نانوتکنولوژی تربیت شوند، آشنا باشد. بنابراین، به عنوان نکتههای پایانی، اطلاعات فشرده ای را با همکاران درمیان میگذاریم تا در پیام پایانی ماه بعد، بتوان نتیجه گیری ای از این نوشتار فراهم آورد. ذکر چند نکته و آشنایی با چند مفهوم نوساخته و آن شش حس اکتسابی که درآغاز گفته شد ضروریست. اول: دو مفهوم متداول فنآوری نوآورد: درک و دریافت مفاهیم نو، نوعی دانش و تیزهوشی تصوری، ذهنی، توان "انیمیشنی" نگری و فهم ویژه اکتسابی میخواهد. به عنوان مثال دو نمونه: " مفهوم برتر" (High concept) و"برخورد یا لمس برتر" High touch))قابل بیان است: اصطلاح "مفهوم برتر" به معنای به وجود آوردن موقعیت، الگو یا پترنی است که بتواند سبب خلق هنری و احساس زیبایی شده و از ارتباط عوامل ناهمگون، بتوان عنصری همگون، مفید و نو به وجود آورد. "لمس یا برخورد برتر" هم به معنای توان همکاری و همراهی و شرکت با دیگران برای درک و تعامل انسانی (به معنای برهَمکُنِش-اندرکنش*) است که نتیجه آن ایجاد رضایت و شعف درخود و دیگران، برای یافتن اهداف ومعانی بهتری از زندگی است. دوم: نوشته شد که پرورش یا تربیت چنین انسانهایی، باید علاوه بر پرورش پنچ حس غریزی، شش توان دیگر انسانهای فرهیخته، خلاق و سازنده را درخویش زنده و پویاترکند: • طراحی، • داستان سرایی، • ترکیب و همآهنگ کردن عناصر و عوامل به ظاهرناهمخوان با یکدیگر، • انتقال دانش و فکر به دیگران، درکوتاه ترین فرصت و روشنترین شکل، • ایفای نقش در حد بالای همکاری وهمیاری با دیگران، برای تغییروضع موجود، به شرایط "فنآوری نوآورد" مورد نظر، • شناخت وکاربرد مفاهیم و راههای انتقال این شناخت به دیگران برای بیان ساده و روشن ترکردن و تفهیم صحیح هدفها و راههای دست یابی به فنآوری نو آورد. تااین توانها را نشناسیم، نمیتوانیم پویایی لازم را درخود و نسل آینده کشورمان پا برجا\کنیم. چند بار تاکید شد این توانها مادرزادی و ژنتیک نیستند بلکه اکتسابی و آموختیاند. به دو نکته مهم از این شش خصلت، اشاره ای گذرا خواهم داشت: یک، طراحی توان طراحی و طراح نوآورد شدن. تعریف نوی طراحی را از قلم "جان هسکت" John Heskett درکتاب خواندنی اش به نام “Toothpicks and Logos”یا "خلال دندانها و لوگوها**" که نام دیگرش"طراحی هر روزه زندگی" است بیاوریم: "طراحی را، درمعنای امروزی، میتوان توان طبیعی انسان دانست که قادر است محیط زندگی خود را بدون هیچ سابقه یا تشابه قبلی، بنا برخواسته خود به گونه ای دگرگون کند که علاوه بر برآورد نیازمندیهای امروزی، به زندگی انسانی معنای دیگری نیز بدهد." تعریف دلنشینی است. نگاهی به تلفنی که در دست دارید، کامپیوتری که این سطور را در مانیتورش میخوانید، مسواک الکتریکی یا معمولی که هر روز دندانها را با آن میشویید، یونیت و صندلی بهتر زیباتر وکاربر تر شده تان، همه چیز و هرچیز که بهکار میگیرید، در طبیعت چنین نبوده و نیست. یک نفر آنها را طراحی کرده و از نیست به هست آورده است. نوعی ازخلاقیت که مانند طبیعت حد و حدودی نمیشناسد! و هم چنان طرح وتولیدشان ادامه دارد. بی هیچ گفتگو، طراحی محصول شایستگی اکتسابی ذهن خلاقه انسان و نتیجه درهم آمیختن توان، ابتکار، کارکرد اندیشه و سود دهی ذهن خلاقه وتربیت یافته انسان امروزی است. صاحب نظران بر این باورند که طراحان نوآورد، کیمیاگران زمان کنونی اند. میتوان گفت که تکنولوژِی پیشرفته، نیازمند طراحان و طراحان به وجود آورندهی عملی امکانات برای عرضه کار تکنولوژیستها و از سوی دیگر بازاریابهای توانمندی هستند که نبض خواستهای خریداران را در دست دارند. امروز حتا علم پزشکی برای دانشجویانش طراحی را در برنامه درسی گذاشته است. کوتاه سخن؛ میتوان به جرات نوشت که طراحی نوین، ترکیبی انقلابی ازتکنولوژی مدرن، علوم شناختی و نیاز روز تمدن کنون بشر برای به میان آوردن نو آوریهاست. چنین است که به گونه هنری و معجزه آسایی شکلی را به وجود میآوریم که سادگی طبیعت را دارد ولی زیباییای دارد که تاکنون درطبیعت دیده نشده است. دو، داستان سرایی اگر ازشما پرسیده شود از آن سه بخش گذشته این مطلب چه به یاد دارید؟ اولین نکته ای که به خاطر شما خواهد آمد، همان دو داستان رقابت با تکنولوژی خواهد بود: قصه "کارگر حفار تونل" و "مسابقه گاسپاروف"شطرنج باز با کامپیوتراست. داستان یکی از منابع اصلی ادبیات همهی فرهنگهاست. هر فکر و باوری اگر به جامه برازنده داستان یا قصه درآید، ماندگار شده و سینه به سینه درطی قرون، سفری ماندنی و شنیدنی میکند. داستان یکی از ابزارهای تفکر بشریست. انسان معنای "کلمه" را در داستان آموخت. درضمن داستان -در نمای دیگر- نوعی تبادل اطلاعات بوده وهست. بیهوده نیست که ادیان با داستان، به توده مردم روی آوردند و ماندنی شدند. داستان، خود به تنهایی شامل دو تعریف "مفهوم برتر"(High concept) و"برخورد یا لمس برتر" High touch)) است که در بخشهای پیشین آوردیم:" اصطلاح "مفهوم برتر" (به وجود آوردن موقعیت، الگو یا پترنی که بتواند سبب خلق هنری و احساس زیبایی شده و از ارتباط عوامل ناهمگون بتوان عنصری همگون و مفید و نو به وجود آورد) این تعریف درباره داستان صادق است. در آغاز، انسان سعی نکرد تا منطق استدلالی را درک وفهم کند، بلکه دانستن داستان را کشف و فهم کرد. فکر و معنا، از راه داستان گسترده شد. چهار خصلت دیگر نیز همن مقدار مهم و موثرند. سعی خواهد شد تا پس از آشنایی با کارکرد هر دو بخش مغز انسان و توجه به کاربرد بخش راست که خمیر مایه فنآوری نوآورد است، نقش این پدیده نو را در آینده دندان پزشکی در فرصتی دیگر بیان شود. شاید بیان این نکته عجیب باشد اگر نوشته شود که تا سال 1950میلادی، برداشت و تصور علمی دانشمندان از نقش دو نیمکره مغز، یک برداشت صحیح علمی نبود! به نیم کره چپ بهای فراوانتری درقیاس با نیم کره راست داده بودند. این یک برداشت خطا بود. مطالعات روجر ولکات اسپری در 1950 میلادی ثابت کردکه هردو بخش باهم و به یاری هم در ساخت انسان و اشرف مخلوقات شدن بشر دخالت دارند. واقعیت کارکرد این دو بخش به اشاره عبارت است از: می دانیم، نیم کره چپ مغز انسان کنترل کارکرد فیزیکی بخش راست بدن و نیم کره راست، کنترل طرف چپ را به عهده دارد. بدیهی است که برخی ازحرکات، مشمول همکاری هر دو بخش با هم است. نوشتن با دست راست به عهده بخش چپ است ولی اگر با هردو دست چیزی را نگه میدارید یا چشمانتان را به راست و چپ میگردانید، هردو بخش با هم کار میکنند. فرامین بخش چپ مرحله ای است؛ فرامینی که پشت سرهم و به سرعت صادر و اجرا میشود، مانند تداوم حرکت مقطعی فیلم که سریع گذشتنش حرکت را تولید میکند. برای نوشتن، از حروف، کلمه و از کلمات، جمله برای بیان منظور میسازیم، ولی آن اندیشه ای را که میخواهیم بیان کنیم، یکجا و در یک زمان فراهم میآید که کار بخش راست است. بنابراین فرامین بخش راست، همزمان صادر میشوند. مانند تصویری که از تصور ما میسازد، یا اندیشه ای که به ذهنتان میگذرد و یکپارچه و در یک زمان حادث میشود. بنابراین کنترل حرکات پیاپی، مانند خواندن، نوشتن، شنیدن، دیدن و ... با بخش چپ و کنترل مسایل همزمان- مثلا دیدن یک میتینگ چندصدهزارنفره و تجزیه، تفسیر و نتیجه گیری آنی از آن در دهم ثانیه ای- با بخش راست است. این یک توان و قدرت شگرف مغز انسان است که جای بیانش این جا نیست ولی داستانی است شیرین و شنیدنی. هیچ کامپیوتری دارای چنین سرعت و توانی تا امروز که مینویسیم نیست! کار و مسوولیت بخش چپ، کنترل متن است و کار بخش راست، در نظر داشتن مفهوم! یک مثال: درمقابل جمله"برادرش دل شیردارد" که شما میشنوید، اول بخش چپ مشخص میکند: او کیست؟ برادر چه کسی است؟ او چند تا برادر دارد؟ منظور کدام یک از برادران است؟ دل معنایش چیست، قلب است یا جرأت؟ منظور از شیر کدام یک از معنیهای کلمه شیر است؟ درحالی که بخش راست میرود سراغ منظور، هدف و مفهوم از گفته و چهره و "میمیک" صورت گوینده. کنش و واکنش گوینده چگونه بوده است؟ به طنز و به سخره گفته، یا برای تشویق و ستایش؟ به عبارت دیگر یافتن چه گفته شده و چگونه و چرا بیان شده است کار بخش راست مغز است. این توان، فراتر از درک یک گفتار، فهمِ هدف از گفتار است. بخش راست، توان این را دارد که دریافت درستی از یک استعاره یا یک مفهوم پیچیده فلسفی را داشته باشد و آن مفهوم را با منظور گوینده - بنابر شواهد عینی و تجربی که بخش چپ به سرعت کشف کرده است- همسو و همجهت کند. تمام این بیان و فهم و دریافت و کنش و واکنش، در کمترتر از دهم ثانیه ای رخ داده، کشف و فهم میشود و واکنش مناسب انجام میگیرد.*** بخش چپ تجزیهگر و پی درپی و گام به گام یک کل را شناسایی میکند. درحالی که بخش راست ترکیب کننده وهمه را باهم به صورت بزرگ و کلی درک و فهم میکند. به زبان سادهتر، یکی از راه تجزیه درمییابد و دیگری کل مطالب شناسایی شده را با هم و یکجا شناسایی و نتیجه گیری میکند. از پرسش، پاسخ، کنش، واکنش، حرکات صورت، نحوه بیان، طرز حرکات سروصورت و نگاه و بدن که بخش چپ درک و فهم کرده نتیجه میگیرد. برای نمونه، دوستی که ناگهانی خداحافظی کرد و رفت عصبانی بود یا خوشحال؟ دلشاد یا دلشکسته رفت؟ حال که رفته چه خواهد کرد و... بخش چپ مغز، دنیا را در دو دستهبندی مجزا و متضاد و قیاسی میبیند: بد و خوب، زشت و زیبا، پذیرفتنی و ناپذیرفتنی و...گروه بندی شده مورد ارزیابی قرار میدهد. در نهایت نوعی ازخوشبینی یا بد بینی منطقی را ارایه میدهد. بخش راست دنیا را به هم پیوسته و درهم آمیخته میبینید و میشناسد. زیبایی و آرامش زمانی ظاهر میشود که نوعی تعادل بین این دو نگاه برقرار باشد، که هست. هر دو بخش مانند یک ارکستر با هم همنوا وهمآهنگ کار میکنند. انسان به یک آرامش و تعادل دلپسند میرسد و زندگی معنا و مفهومی پذیرفتنی و یا اصلاحکردنی مییابد. تمدن و ادیان، اینهارمونی را فراهم کرده و برای دوام و تداوم آن سخت میکوشند. نگاهی به کشورهای پیشرفته وکشورهای عقب مانده این حقیقت را بهتر آشکار میکند. پاورقی * عملی است بین دو یا چند موجود، شیء، پدیده، یا فرآیند- که اثر متقابل بر هم دارند - رخ میدهد. هنگامی که دو یا چند چیز، به کنش و واکنش (فعل و انفعال) با هم میپردازند، گویند که آنها با یکدیگر برهمکنش (یا تعامل) دارند. ویکی پدیا ** لوگو یا علامت تجارتی که در واژه نامههای فارسی به معنای کلمه معما مانندی که از کلمات مخفف تشکیل شده باشد در زبان رایج کنونی معنایی دیگر دارد زبان برنامه نويسي سطح بالا براي مقاصد آموزشي. با دستور گرافيکي که به سادگي استفاده مي شوند، يک زبان برنامه نويسي سطح بالا که فرض مي کند استفاده کننده به انواعي ازترمينال هاي گرافيکي دسترسي دارد. John Heskett, Toothpicks and Logos: Oxford University Press, 2002 *** Chris McManus, Right Hand Left Hand (Harvard University Press,2002) کاربر مرتبط: امیر اسماعیل سندوزی | Sondouzi مطالب مرتبط: فن آوری نو آورد | دکتر سندوزی برای امکان اظهارنظر، باید به ایردن وارد شده باشید |
The Singularity Is Near
Ray Kurzweil